کابینه دوازدهم؛ یا با ما یا با اونا

امروز اسامی نفرات کابینه دوم دولت حسن روحانی، رئیس جمهور بیست و چهار میلیونی طی نامه‌ای تقدیم مجلس شد. از دو سه هفته قبل بود که اسامی مطرح شد که اصلا باب طبع طیف ما نبود، خیلی‌ها بودند که نباید یودند و خیلی‌ها هم نبودند که باید بودند. طبیعتا این کابینه انتظارات ما را در حد اسامی قانع و راضی نکرد، ما کابینه‌ای اعتدالی مثل کابینه قبلی نمی‌خواستیم و کابینه‌ای به مراتب اصلاح‌طلب‌تر را انتظار می‌کشیدیم.
خیلی‌ها سرافکنده شدند و افسوس خوردند که بعله، روحانی به ما خیانت کرده و رفته سمت اونا.

حسن روحانی

باید اعتراف کنم من هم انتظارم از کابینه بیشتر از این بود و دوست داشتم و ترجیح می‌دادم کسانی باشند که به قول روحانی در زمان انتخابات اون گوشه‌ها قایم نشدند و سینه سپر کردند و شهر به شهر گشتند و برای دولت رای جمع کردند، ولی از خیل اون افراد استفاده نشد که هیچ، شاید اسامی اون افراد هم دیگه برده نمی‌شه.

حالا باید بپرسیم که آیا ما قدمی اشتباه برداشتیم؟ آیا باید راهکار دیگری داشتیم؟ به نظرم که نه. 
قرار نبود من و شما با دو سه بار رای دادن، به نظام سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مطلوب برسیم. ما در 29 اردیبهشت دو راهکار داشتیم: یا کلن رای ندیم و یا رای بدیم به رییسی که نتیجه هر دو، تکرار هشت سال دولت مهروز و مطلوب اونا بود و روی کار آمدن افرادی هزاران بار ضعیف از کابینه در حال حاضر. و یا هم که رای بدیم به روحانی و تیمش که باز هم با معیارهای ما خیلی فاصله داشتند ولی باز نزدیکتر از از تیم مقابل بودند.

ما انتخاب کردیم. مجبور به انتخاب شدیم. روحانی گاندی نیست، روحانی ماندلا نیست، روحانی بازرگان نیست و نخواهد بود ولی در عین حال روحانی احمدی‌نژاد هم نیست، روحانی رییسی هم نیست. روحانی، روحانیه با تمام خوبی‌ها و بدی‌هاش، با تمام اینوری بودنش و با تمام اونوری بودنش.

به آلترناتیوهای موجود هم فکر کنیم، اگر این نبود، چی؟
قبول دارم که وضعیت خوبی نیست که هی با این جملات به روحانی و امثالهم رای بدیم، ولی داریم تاوان اشتباههاتی را می دهیم. می توانیم باز هم مثل قبل باشیم و همون اشتباهات را تکرار کنیم و یا می تونیم قدم به قدم حرکت کنیم، حرکتی هر چند آهسته و لاکپشتی ولی رو به جلو.


  • سه شنبه ۱۷ مرداد ۹۶

منصور ضابطیان در نقش سباستین

سه چهار سال پیش بود که اتفاقی داشتم سفر پیمان یزدانی، دانشجو و عکاس ایرانی محصل در ایتالیا رو به مراکش دنبال می‌کردم که پیمان از میزبان مراکشی خودش که از طریق کوچ‌سرفینگ پبدا کرده بود حرف زد که قرار بود به رایگان تو خونه‌ی میزبان اقامت داشته باشه،در نگاه اول یکم عجیب بود بخاطر اینکه دلیلش رو متوجه نمی‌شی ولی با گشت و گذار در سایت و دیدن تجربه افراد مختلف و ایده اینکه بشه با شهروندان معمولی یک کشور و فرهنگ دیگه یک مدتی رو باهم تو یه خونه زندگی کنی و تمام دانسته‌ها و ندانسته‌هات رو با اون به اشتراک بزاری، احیانا با هم چرخی تو شهر بزنید و غذای محلی و اصل یک کشور رو با هم شریک شین و در عین حال هم از هزینه‌های سفر بزنی و بتونی بیشتر و جذاب‌تر از همیشه سفر کنی یک چیزه واقعا محشریه. 


تجربه بومی

البته تمام این موارد زمانی برای من ثابت شد که توی سایت ثبت‌نام کردم و بعد از دو سه ماه کنکاش یه جوان ماجراجوی فرانسوی رو میزبان شدم و سه روزی رو با هم تو کوچه و پس‌کوچه شهر گشتیم و خیلی از جاهایی که خودم تا به خال نرفته بودم با اون رفتیم و می‌تونم بگم از هر چی و هر کسی حرف زدیم، از سیاست، ورزش، اقتصاد، تاریخ و ... و اونجا بود که فهمیدم چقدر شناخت من از فرانسه ناقصه و بیشتر از همین اخبار و مطالب کوتاه شبکه‌های اجتماعی کلیشه‌هایی رو یاد گرفتیم و اونارو به تمام اهالی اروپا تعمیم دادیم. 

تمامی موارد بالا باعث آشنا شدن من با سبک سفر متفاوتی هم شد. یک جورایی سبک سفر ماجراجویانه‌تر.

سفر و مخصوصا سفر خارج از کشور برای اکثر ما ایرانی‌ها شامل اینه که بریم تو یه آژانش هواپیمایی و با پرداخت مبلغی، پکیج کاملی از یک سفر که اکثرا شامل یه اقامت در یک هتل 5 ستاره و گشت و گذار و خرید تو مراکز خرید و لوکس و به لطف گوگل مپ و دیگر نرم‌افزارها با کمترین ارتباط با شهروندان اون کشور و شهر. این سبک سفر به خودی‌ِ خود مشکلی نداره ولی به نظر شخص من سفر می‌تونه جذاب‌تر باشه اگه از هزینه‌های سفر کاست و مدت بیشتر تو اون کشور اقامت داشت و از محل‌های توریستی یکم فاصله گرفت و زندگی بومی‌ها رو از نزدیک دید و حتی باهاشون برای مدت هرچند کم اون طرز زندگی رو، زندگی کرد.

منصور ضابطیان رو شاید خیلی بشناسد، مجری رادیو و تلویزیون و روزنامه‌نگار. اولین بار یک پاراگراف از کتاب مارک‌وپلو رو که گزارش و یا بهتر بگم سفرنامه او از هفت هشت کشور مختلف بود رو تو اینترنت خوندم و از نحوه گزارش و دید حاکم بر سفرنامه خوشم اومد. طبیعا کتاب رو تهی هکردم و با ولع خاصی زود تمومش کردم و بعدها کتابهای مارک‌دو‌پلو و برگ اضافی رو هم یه جورایی ادامه همون سیر بود رو تهیه کردم و از خوندن هر کردوم لذت خاصی بردم.

همه این مقدمه ها رو گفتم که بگم کتاب جدیدی از منصور ضابطیان منتشر شده از سفر جدیدش به کوبا به نام سباستین: سفرنامه و عکس‌های کوبا. این کتاب هم مثل کتب‌های قبلی او نثر خیلی روانی داره و کوبا رو از دید دیگری دید و تجربه کرده و همانوطر که بالاترها گفتم تو مدت اقامتش کوبا رو زندگی کرده و برای من  شما نقل کرده. 

سباستین: سفرنامه و عکس‌های کوبا

کتاب رو که خوندم اولین سوال و دغدغه‌ام این بود که آیا واقعا اهالی این کشور نمادین با شناختی که ما از اونا داریم و شاید از لحاظ امکانات زندگی خیلی عقب مونده می‌دونیم اینقدر بی‌غدغه و شاد و با آرامش زندگی می‌کنند؟ باید رفت و دید.
خلاصه اینکه حتما این کتاب رو تهیه کنید و مطمئت باشید وقتی شروع کردین به خوندنش، زمین نزاشته تمومش کردین.


  • يكشنبه ۱۳ فروردين ۹۶

مرثیه‌ای بر یک رویا

در چندین هفته‌ی اخیر فضای وب فارسی پر بود از تحلیل‌های انتخاباتی آمریکا و به تبع بعد از پیروزی شگفت‌آور دونالد ترامپ اکثریت وبلاگ‌ها و افرادی که در دنیای مجازی دنبال می‌کردم، تحلیل‌های خودشون رو از چرایی پیروزی این "بیزینس من" ابراز کردند و بعدتر دوباره فضا تغییر کرد و پر شد از سوالهای اینچنینی: 

"چرا اینهمه آمریکا؟ چرا فیلان یادمون رفت؟ چرا بهمان یادممون رفت؟ ما مشکلات اساسی‌تری در داخل کشور داریم! ول کنین این آمریکا رو."

اما دنبال کردن انتخابات آمریکا، دیدگاه شخصی من در رابطه با آمریکای نوشناخته‌ام را تقویت کرد، ما وقتی بچه بودیم (و چه بسا همین الان هم همینطوری باشه) دنیای خارج رو از آمریکا شناختیم، شاید اینطوری درست‌تر که بگم دنیای خارج رو آمریکا به ما نشون داد. اکثریت قاطع محتوایی که ما از دنیای خارج می دیدم ماله آمریکا بود و در راس همه این محتواها هم هالیوود بود. ما سبک زندگی کل آمریکا و حتی کل دنیای غرب رو از فیلم‌ و بعدتر سریال‌های آمریکایی شناختیم و با اونا برابر قرار دادیم. آمریکا در همه‌ زمینه‌ها برتر بود، هر چی خوب تو دنیا بود ماله آمریکا بود. آمریکا یک طرف و بقیه دنیا هم یک طرف. حتی راننده‌_تاکسی_کارشناس‌ها هم تو تحلیل‌هاشون به برتریت محض آمریکا و بدون نقص بدون این کشور اشاراتی داشتند. ما طوری با آمریکا آشنا شدیم اکه انگار هیچ گزاره غلطی در رابطه با این کشور وجود نداره و با دیدی صفر و یکی‌ داشتیم که صدالبته هم تو همه قضایا آمریکا یک بود.

بعدها که یکم مطالعه‌ی بیشتری کردیم و یکم سایتها و مقالات بیشتری و متنوع‌تری رو ورق زدیم، دیدیم نه بابا، اونقدرها هم ما فکر می کنیم این آمریکا یکِ مطلق نیست. خیلی از آمریکایی‌ها از ناکارآمدی سیستم آموزشی حاکم بر کشورشون می‌نالیدن(+،+،+)، خیلیا دارن از اشکالات سیستم اقتصادی آمریکا صحبت می‌کنند(+،+،+)، خیلی‌ها از اشکالات سیستم درمانی کشور گله دارند و خیل موارد دیگه . . .

در انتخابات مقدماتی حزب دمکرات امسال، رقباتی سختی بین هیلاری کلینتون و برنی سندرز اتفاق افتاد، منم که اون زمان انتخابات رو دنبال می‌کردم با حرف‌های برنی سندرز آشنا شدم و تمامی اون گلایه‌های مورد اشاره بالا رو اینبار از زبان این پیرمرد سناتور شنیدم، سندرز انتقادهای تندی از نظم حاکم بر کشور آمریکا می‌کرد، از سیاست و اقتصاد گرفته تا لابی و لابی‌گرانی که به گفته خودش تو جون و پوست آمریکا نفوذ کردند.

از سندرز پرسیدن که کشور ایده‌آل موردنظر تو کدوم کشوره، جوابی که داد ساده بود، دانمارک(+). سندرز گفت من می‌خوام حداقل استانداردهایی که الان تو دانمارک اجرا می‌شه رو تا حد امکان تو آمریکا اجرا کنم. این حرفش باعث شد تا برم یکم در رابطه با دانمارک بخونم. که البته بعدا فهمیدم زیاد هم مهم نیست این کشور دانمارک باشه یا سوئد یا فنلاند یا نروژ، همه این کشورهای اکثر از یک مدل اقتصادی و سیاسی پیروی می‌کنند و ریشه‌های از سوسیالیسم داره تو این کشورها کار می‌کنه(+) که اتفاقا خوب هم کارکرده و اینه که مردم این کشورها هر ساله جزو شادترین ملت‌های دنیا انتخاب می‌شوند(+).البته این به این معنی نیست که نظام حاکم تو این کشورها سوسیالیسم هست، فقط رگه‌های از سوسیالیسم رو دارند، شفافیت در این کشورها اگه نگیم بی‌نظیره که کم‌نظیره و جزو سالم‌ترین کشورها از نظر فساد مالی و اداری هستند و دولت متعهده سطحی از رفاه تعریف شده رو برای تمامی مردم فراهم کنه.

آمریکا خودش رو از سوسیالیسم مصون و پرچمداره لیبرالیسم قلمداد می‌کنه، تو همه این کشورها اروپای غربی خیلی از احزاب حاکم از پیشوند یا پسوند سوسیال استفاده کردند و چیز بدی که نیست شاید خیلی هم جنبه مثبتی داشته باشه ولی در آمریکا وقتی می‌خواستن  برنی سندرز رو نقد کنن می‌گفتند سندرز سوسالیسته! دلیل مخالفت خیلی‌ها با بیمه همگانی اوباما هم همین گزاره‌ها بود در حالیکه این نوع بیمه سالهاست که تو کشورهای اروپایی اجرا شده و می‌شه.

اینچنین بود که آمریکا از اون کشور افسانه‌ای ساخته‌ی ذهنم فرو ریخت، اما این الزاما به این معنا نیست که آمریکا خیلی وضعش خرابه، نه! آمریکا هنوز هم قدرتمندترین کشور دنیاست، هنوز هم مغز متفکرهای دنیا این کشور رو انتخاب می‌کنند، هنوز هم ثروتمندترین کشور دنیاست و ... ولی اشکالات و نقص‌های خیلی زیادی هم داره که من در یکی دوساله اخیر متوجه اونا شدم، همون اشکالاتی که ترامپ و برنی سندرز با اشاره به اونا می‌تونن دل و رای مردم رو با خودشون همراه کنند.


* عنوان مطلب از فیلمی با همین عنوان گرفته شده است(+).

  • دوشنبه ۱ آذر ۹۵

ماه و ماهی

در شهریور امسال آلبوم جدیدی با صدای حجت اشراف زاده و شعر علیرضا بدیع منتشر شده که قطعات بسیار زیبایی دارد. از جمله این قطعات, ماه و ماهی, مادر، کوچه باغهای نشابور و ... هستند, قطعه ماه و ماهی که نام آلبوم هم از همین گرفته شده دارای هم شعر و هم موسیفی خیلی خوبی است و از زمان خریدن این آلبوم بارها گوش دادم.

 

info-small حجت اشرف زاده تحصیلات آکادمیک خود را در رشته کارشناسی نرم افزار به اتمام رسانده است. او از کودکی با لحن ها و آواهای موسیقی ایرانی آشنا شد و در زادگاه خود نیشابور دوره ردیف آوازی را نزد استاد شاکری آغاز کرد. اشرف زاده بین سال‌های ۸۵ تا ۸۶ تصنیف خوانی و هم آوایی را نزد هنرمندانی چون پرویز مشکاتیان و محسن نفر فراگرفت.


ماه و ماهی


متن ترانه:

تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی

اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی

آه از نفس پاک تو و صبح نشابور

از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی

پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار

فیروزه و الماس به آفاق بپاشی

ای باد سبک سار مرا بگذر و بگذار

هشدار که آرامش ما.را نخراشی

هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم

اندوه بزرگی ست چه باشی چه نباشی


info-small آلبوم ماه و ماهی را می توانید از بیپ تونز تهیه کنید.

  • چهارشنبه ۱۸ شهریور ۹۴

هیچ ‌می‌دانی چرا؟

هیچ می‌دانی چرا چون موج

در گریز از خویشتن پیوسته می‌کاهم؟


زان که بر این پرده‌ی تاریک

این خاموشی نزدیک


آنچه می‌خواهم نمی‌بینم

وآنچه می‌بینم نمی‌خواهم


[هیچ ‌می‌دانی چرا؟ | شفیعی کدکنی]

  • يكشنبه ۲۵ مرداد ۹۴

سربازی بعد از 150 روز

امروز دقیقا 5 ماه از دوران خدمت سربازی من تموم شده و احتمالا 14 یا 16 ماه از این دوران هم باقی مونده، خیلی زوده که بخوام از تجربیات سربازی بنویسم و نظر آخرم رو بدم ولی خیلی دوست داشتم نظر و تجربه همین 5 ماهه خدمتم رو هم اینجا بنویسم.
سربازی من از 2 اسفند 93 شروع شد که اتفاقا" روز خیلی برفی بود و فقط ماهارو که اعزام به عجبشیر بودیم که فرستادن و بقیه رو همونجا واسه 3 
 4 روزی برگردوندن. اعزامی اسفند بودن خودش مزایا و معایبی داره، از مزایاش اینه که حداقل تو ارتش 20 روز کامل مرخصی می دن، این 20 روز تو 60 روز خیلی می خونه! ما از 25 تا 15 رفتیم مرخصی، علاوه بر اینکه 4 تا هم پنجشنبه و جمعه رو رفتیم مرخصی یعنی جمعا 28 روز مرخصی بودیم :)

دوران آموزشی بهترین دوران خدمتم تا اینجا بوده، چرا؟

چون شما با 120 نفر هم سن ، با تحصیلات برابر و سطح فرهنگی تقریبا برابر 2 ماه باهم خواهی بود و نه بحثی از پایه خدمتی است نه بحثی از اضاف خدمت آنچنانی و می دونی که فوقش 2 ماه اونجایی! ولی خیلی تا طعم یگان رو تجربه نکردند قدر این دوران رو مثل من نمی دونن و خدا خدا می کنن که این دوران تموم بشه و برن سره یگان.
  • پنجشنبه ۱۸ تیر ۹۴

یک.عکس‌نوشت

عکس‌نوشت

  • يكشنبه ۱۴ تیر ۹۴

در پی هر گریه


من، بر این ابری که این سان سوگوار 

اشک بارد زار زار 

دل نمی‌سوزانم ای یاران، که فردا بی‌گمان 

در پی این گریه می‌خندد بهار. 

ارغوان می‌رقصد، از شوق گل‌افشانی 

نسترن می‌تابد و باغ است نورانی 

بید، سرسبز و چمن، شاداب، مرغان مست مست 

گریه کن! ای ابر پربار زمستانی 

گریه کن زین بیشتر، تا باغ را فردا بخندانی! 

گفته بودند از پس هر گریه آخر خنده‌ای‌ست 

این سخن بیهوده نیست 

زندگی مجموعه‌ای از اشک و لبخند است 

خنده شیرین فروردین 

بازتاب گریه پربار اسفند است. 

ای زمستان! ای بهار 

بشنوید از این دل تا جاودان امیدوار: 

گریه امروز ما هم،  ارغوان خنده می‌آرد به بار . . . 


[ در پی هر گریه | فریدون مشیری ]

 

  • پنجشنبه ۱۴ خرداد ۹۴

لیست آرزوها

quote-small هر کسی یک روزی می‌میرد ولی هر کسی الزاما زندگی نمی‌کند.  ویلیام رز
quote-small تنها کسانی از مرگ هراس دارند که تاسف و دریغی از زندگی دارند. ناشناس

بعد از دیدن فیلم The Bucket List بود که با چنین مفهوم و لیستی آشناشدم، فیلم در رابطه با دو مرد پا به سن گذاشته است که دکترا جوابشون می‌کنند و آنها شاید در چندین روز یا هفته‌ی آینده از دنیا بروند، مورگان فریمن در نقش کارتر و جک نیکولسون در نقش ادوارد تو این فیلم زیبا هنرنمایی کرده‌اند. ادوارد به کارتر پیشنهاد می‌دهد در این اواخر عمر لیستی آرزویی نوشته و بهش جامه عمل بپوشانند و . . .


info-small لیست آرزوها چیست؟

اگه با این لیست آشنایی ندارین و فیلمی که بالا بهش اشاره کردم رو هم ندیدین، می‌تونم این لیست رو اینجوری معرفی کنم که این لیست شامل نامحدود آرزو هست که که دارین و می‌شه بهش دست یافت، شامل اهدافی هست که می‌خواهید بهشون برسید، شامل تجربیاتی هست که می‌خواهید در زندگی داشته باشید و . . . 
این لیست هم می‌تونه شامل چیزایی خیلی ساده باشه و هم پرهزینه. 
  • جمعه ۱۱ ارديبهشت ۹۴

حیدربابایه سلام و شال ساللاماق

نمی‌دونم تا حالا منظومه "حیدربابایه سلام" رو خوندین یا نه؟ به احتمالی خیلی زیاد شما هم مثل من فقط چند مصرع خیلی معروف این منظومه رو شنیدین :

 

حیدربابا ایلدیریملار شاخاندا

سئللر سولار شاققیلدییوب آخاندا

قیزلار اوْنا صف باغلییوب باخاندا

سلام اولسون شوْکتوْزه ائلوْزه !

منیم دا بیر آدیم گلسین دیلوْزه

- - -

حیدربابا ، دوْنیا یالان دوْنیادى

سلیماننان ، نوحدان قالان دوْنیادى

اوغول دوْغان ، درده سالان دوْنیادى

هر کیمسَیه هر نه وئریب ، آلیبدى

افلاطوننان بیر قورى آد قالیبدى

- - -

واقعیت این که منم تا همین دو سه روز پیش، فقط همین‌ها رو از این منظومه بسیار زیبا بلد بودم که بر حسب اتفاق نشستم و چند مصرع دیگه رو خوندم و لذتی بردم وصف ناپذیر. نمی‌دونم که تجربه زندگی روستایی رو دارین با نه و یا حداقل با رسم و رسومات زندگی روستایی مخصوصا" تو مناطق آذربایجان هم آشنایی دارین یا نه؟ رسم و رسوماتی که شاید الان تو خیلی از روستاها اجرا نمی‌شه ولی یه زمانی واسه خودشون برو و بیایی داشتن. منم به اقتضای سنم شانس اینو داشتم که حداقل شاهد این مراسمات باشم و با خوندن شعرهای شهریار در حیدربابایه سلام تمام اون خاطرات تو ذهنم زنده بشن.

 

یک نومنش اینکه تو خونه‌های قدیمی روستایی معمولا تو سقف یک سوراخی بود که "باجا" می‌گفتن که هم واسه نورگیری کاربرد داشت و هم برای ارتباطبا هوای آزاد. تو چهارشنبه‌سوری ها،بچه‌ها چند شال رنگارنگ رو به‌هم می‌بستن و از اون سوراخ آویزان می کردند در خون‌های همسایه‌ها و فامیل، اونها هم معمولا به اون شال جورابی، شیریتی و آجیلی، میوه‌ای و . . . می‌بستند. شهریار هم تو این بخش از شهر، به این رسم که "شال ساللاماق" هست پرداخته:

 بایرامیدى ، گئجه قوشى اوخوردى

آداخلى قیز ، بیگ جوْرابى توْخوردى

هرکس شالین بیر باجادان سوْخوردى

آى نه گؤزل قایدادى شال ساللاماق !

بیگ شالینا بایراملیغین باغلاماق !

***

شال ایسته دیم منده ائوده آغلادیم

بیر شال آلیب ، تئز بئلیمه باغلادیم

غلام گیله قاشدیم ، شالى ساللادیم

فاطمه خالا منه جوراب باغلادى

خان ننه مى یادا سالیب ، آغلادى

- - -

و خیلی شعر دیگه که همشون جزو خاطرات خیلی خوب و لذت‌بخشی هستن که تکرارش الان غیرممکنه. زندگی خیلی سخت ولی توام با حوشحالی و سرزندگی.

- - -

+ منظومه کامل "حیدربابایه سلام"

+ "حیدربابایه سلام" با صدای خود استاد شهریار

  • شنبه ۲۰ دی ۹۳
Designed By Erfan Powered by Bayan